بسیاری از مردم برای کوچک ترین مشکلات جسمانی خود به پزشک مراجعه می کنند، اما درد و رنج ناشی از بیماری های روحی خود را مدت های طولانی با خود یدک می کشند و حاضر نیستند برای رفع آن به روانشناس و روانپزشک مراجعه کنند. از سوی دیگر حتی زمانی که حاضر به مراجعه می‌شوند، هنوز نمی دانند که باید نزد روانپزشک بروند یا روانشناس یا مشاوره! این عدم شناخت می تواند افراد را دچار سردرگمی کند و مانع از دستیابی به نتیجه مطلوب برای آنان شود.

چه زمان به روانشناس مراجعه کنیم؟

به گزارش سلامت نیوز، دکتر حمید نصیری، روانشناس بالینی و مدرس دانشگاه علوم پزشکی در پاسخ به این سوال روزنامه نسل‌فردا که افراد دقیقا چه زمانی باید به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنند، می گوید: افراد به همان میزان که دچار مشکلات جسمی می شوند، ممکن است به دلیل زندگی شهری و مسایل خاص آن به همان میزان یا حتی بیشتر،درگیر مشکلات روحی و روانی نیز شوند. در واقع وضعیت روانشناختی ما مانند وضعیت جسمانی ما هر از گاهی دچار مشکلاتی می‌شود. این مشکلات می تواند ناشی اززمینه های قبلی و استعدادهای ذاتی و ژنتیکی ما برای مبتلا شدن به این گونه اختلالات باشد یا ناشی از شرایط محیطی، زندگی روزمره و مشکلات مربوط به آن. افراد در زندگی خود و در انتخاب هایی که پیش رویشان است، گاها دچار تعارضات یا مشکلات ارتباطی با اعضای خانواده خود می شوند. از طرفی زمانی که افراد با بحران های زندگی مواجه یا بنا به هر دلیلی دچار مسایل روانشناختی می شوند، وضعیت روحی فرد به هم می ریزد و علایم مربوط به آن در خود فرد به صورت غم و افسردگی، بی ثباتی رفتاری و ... خود را نشان می دهد. این گونه علایم می تواند درروابط اجتماعی فرد، زندگی فردی و اجتماعی مشکلات اضطرابی برای فرد ایجاد کند.وی دچار شک و تردیدهای دایمی شود، دلهره و دلشوره‌های افراطی در او ایجاد کند؛ به طوری که جریان عادی زندگی او را دچار اختلال کند.

 

وی در ادامه افزود:فرد در صورتی که نتواند بر مشکلات خود و علایم روحی – روانی ناشی از این مشکلات فائق آید، به مرور مقاومت جسمانی خود را نیز از دست می دهد و ممکن است به انواع بیماری‌های جسمانی ناشی از تحمل استرس و اضطراب مبتلا شود. بیماری هایی که اصطلاحا از آنها با عنوان بیماری‌های روان تنی یاد می شود. بیماری هایی که منشأ آنها مسایل روانشناختی است، اما در جسم افراد بروز پیدا می کند. این گونه بیماری ها تا زمانی که منبع و منشأ روانی آن حل و فصل نشود، ریشه کن نمی شود. در چنین شرایطی است که روانشناس می‌تواند کمک کننده و راهگشا باشد.

 

به کدام یک مراجعه کنیم؟ روانشناس، روانپزشک یا مشاور؟

نصیری در پاسخ به این سوال که چه تفاوتی میان روانشناس، روانپزشک و مشاور وجود دارد، اظهار داشت: البته باید میان مشاوران و روانشناسان تمایز قائل شد. مشاور در صورتی می تواند کمک کننده باشد که فرد در تصمیم گیری های زندگی خود با مشکل رو به رو شده و نیاز دارد که تصمیم درستی اتخاذ کند؛ در حالی که در روانشناسی خصوصا روانشناسی بالینی،هدف حل و فصل مشکلات روانشناختی و بیماری های عصبی است؛ لذا این تمایز و تفکیک میان روانشناسی و مشاوره هنوز برای مردم و گاها برای برخی از متخصصین جا نیفتاده است. این عدم شناخت سبب شده که مراجعین نزد افراد مختلف بروند و به نتیجه مطلوب دست نیابند. توصیه من این است که وقتی فرد دچار مشکلات روانشناختی می شود، در ابتدای امر به یک روانشناس بالینی مراجعه کند تا توسط او مشخص شود فرد نیاز به درمان دارویی و روانپزشک دارد یا خیر! اگر لازم بود که درمان دارویی در فرد آغاز می شود؛ در غیر این صورت با روان درمانی فرد می تواند بر مشکلاتش غلبه کند. مشارکتی که بین تیم درمان اعم از مشاوره خانواده، روانپزشک، روانشناس و مددکار وجود دارد، می تواند درمان را در سطح خوبی هدایت کند.

 

استفاده از چند روش برای درمان

مشکلات روانشناختی هم جسم فرد را درگیر می سازد و هم رفتارهای فرد را! به عنوان مثال در بیماری افسردگی، یک سری از میانجی های عصبی در مغز کاهش می یابند، یا برخی از هورمون های مغز تنظیماتشان به هم می خورد. در درمان مشکلات روانشناختی، دارو نقش اساسی را ایفا می کند؛ لذا امروزه در دنیا نظریه ای وجود دارد به نام دیدگاه زیستی- روانی- اجتماعی؛ به این معنا که هر مشکلی که از نظر روحی برای افراد اتفاق می افتد، این مشکلات با عوامل زیستی– روانی– اجتماعی بروز می‌یابد. به عنوان مثال زمانی که فردی دچار افسردگی شده ، هم عوامل ژنتیکی در آن موثر است و هم اینکه ساختارهای مغزی و هورمونی دچار تغییراتی شده است. همزمان نوع تفکر بیمار و نوع شناخت های او هم دچار تغییراتی شده، بعضا ممکن است الگوی ارتباطات فرد هم با خانواده و دیگران دچار تغییراتی شده باشد. در اینجا تنها با یک روش درمان نمی توان به جنگ مشکل و اختلال پیش آمده، رفت. در چنین شرایطی است که لازم است از روش های ترکیبی برای بازگرداندن بیمار به زندگی استفاده کرد؛ یعنی فرد هم باید از دارو استفاده کند تا جنبه بیولوژیکی، بیوشیمیایی مغز و جنبه های زیستی تنظیم شود و هم نزد روانشناس بالینی برود تا به واسطه تکنیک های روان درمانی که استفاده می‌کند، بتواند ساختمانِ شناختی و عاطفی فرد را اصلاح کند. از سوی دیگر فرد نیاز به حمایت های اجتماعی و محیطی دارد. ترکیب تمام اینهاست که درمان را ایجاد می کند؛ لذا جایگاه روانشناس و روانپزشک یک جایگاه مکمل است و گاه در کنار یکدیگر می‌توان به درمان موثر دست یافت. شبیه به فردی که دچار شکستگی پا شده و لذا این فرد هم باید جراحی استخوان شود و هم دارو مصرف کند و هم به یک فیزیوتراپ مراجعه کند.

 

مصرف دارو، اعتیاد آور است؟

دکتر نصیری در پاسخ به این سوال نسل فردا که آیا مصرف دارو برای درمان اختلالاتی نظیر افسردگی و ... اعتیاد آور است؟ اظهار داشت: تصور غلطی که در جامعه ما وجود دارد این است که داروها اعتیاد آورند. باید توجه داشت که هر درمانی دوره ای دارد. بیماران روانپزشکی درمانشان دوره مشخص و معینی دارد که طولانی تر از سایر بیماری هاست و شبیه به سرماخوردگی نیست که تنها زمان کوتاهی را به درمان اختصاص دهند. حداقل درمان در روانپزشکی و روانشناسی 6 الی 7 ماه به طول می انجامد. برخی از بیماری ها هم هستند که درمانشان مادام العمر طول می کشد. این گونه بیماری ها هرگز تا پایان عمر بهبود کامل نمی یابند و تنها روانپزشک یا روانشناس می توانند با تجویز دارو و دستور العمل های لازم، اقدام به کنترل پیشرفت بیماری و حادتر شدن آن کنند. متاسفانه بسیاری از مراجعین به این نکات توجه لازم را ندارند. فرد به روانپزشک مراجعه می کند و یک ماه داروهای تجویز شده را مصرف می کند و در همان یک ماه احساس بهبودی می کند؛ بنا به همین دلیل شروع به قطع کردن ناگهانی داروهایش می کند. این امر سبب بازگشت دوباره بیماری و حتی تقویت بیماری می شود. این بیماران و مراجعین اعلام می کنند که به دارو اعتیاد پیدا کرده اند و زمانی که دارو مصرف می کنند، آرامند، اما به محض قطع مصرف دارو، دوباره دچار پریشانی و علایم بیماری می شوند و به هم می‌ریزند. این تصور بسیار غلط است؛چرا که زمانی که فرد دوره درمان را به طور کامل طی نمی کند، نتیجه لازم را نمی گیرد و با قطع مصرف دارو، دچار مشکلاتی می شود که این حس را به فرد القا می‌کند که به دارو اعتیاد پیدا کرده است.